-
پسر جان بخواب خواهش میکنم بخواااااب
چهارشنبه 20 مرداد 1395 14:41
خدایا خداوندا من هنوز نتونستم خواب این پسره رو تنظیم کنم هنوزم شبا ساعت 2 میخوابه اینی که میگم میانگینشه . پیش میاد بعضی وقتا ساعت 3 میخوابه تنها کاری که از دستم بر می اومد این بود که تونستم خوابش رو از 8 صبح به 3 برسونم یعنی این زلزله قبلنا کل شب رو بیدار بود ساعت 8 صبح میخوابید الان لطف کرده و ساعت 3 میخوابه . دیشب...
-
ادامه
دوشنبه 18 مرداد 1395 13:31
خلاصه اومدیم خونه عشق مامان بعد از 4 روز وحشتناک دوباره شیطونیاش شروع شده بود بچه با چشم پانسمان شده داشت وروجک بازی در میاورد و میخندید تا فرداش چشمش پانسمان بود دو روز بعدشم بردیم دکترش چکش کرد و از همه چیز راضی بود . ولی من همه اش استرس داشتم نمیدونم چرا همه بهم میگفتن انقد به دلت بد راه نده انقد انرژی منفی نفرست...
-
این چند وقت
دوشنبه 18 مرداد 1395 12:46
اووووو چند وقته نیومدم اینجا خودم هم دیگه یادم رفته بود که وبلاگی هست .هر روز به خودم میگفنم امروز از سرکار وبلاگ و آپ میکنم ولی فرصت سرخاروندن نداشتم وبلاگ نویسی تو سرم بخوره صبح ساعت هفت و نیم میرفتم سرکار تا 7 غروب خونه هم که اصلا صحبتش و نکن . تو این مدت اتفاقات زیادی افتاد که هیچ کدومشون خوب نبودن اولیش رفتن من...
-
این روزهای پندار
شنبه 25 اردیبهشت 1395 11:08
چرا من وقت نمیکنم بیام یه سری به اینجا بزنم ؟ به خدا هر کاری میکنم نمیشه . خوب باید بگم که به چند نفر سپردم که بهم چند تا مهد خوب معرفی کنند و البته بگم که هنوز بین پرستار و مهد موندم ولی هر دو تاشو بررسی میکنم یه نفر رو پیدا کردم که خیلی خوب بود ولی ماهی 1 تومن میگرفت خوب یک کم برام زیاده ولی باید ببینم چی میشه کسی...
-
یعنی میشه ؟؟
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 22:43
کنجدک ما این روزها با پروژه دردناک دندون دست به گریبانه و گریه ها و بهانه ها و حرص خوردناش دل آدم رو به درد میاره . بعضی وقتا دهنش رو باز میکنه و له له زنان میخواد صورتمون رو گار بزنه . گناه دارن این طفلیا . حالا جالبه این بچه انقده نا آرومه و لجباز شده ما کوتا بیا نیستیم رفت و آمدها و مهمون بازیامون ده برابر شده هر...
-
جنگ داخلی
سهشنبه 24 فروردین 1395 08:40
سلام انقدر عصبانی و کلافه هستم که حوصله نوشتن شیرین کاریها و وروجک بازیهای کنجدک رو ندارم . راستش رو بخواین از وقتی که من کارم رو استارت زدم دغدغه من این شده بود که تکلیف نگهداری از پندار چی میشه ؟ از یه طرف دلم نمی اومد بچه رو بذارم مهد یا اینکه بسپرمش دست یه غریبه و از یک طرف هم مامان اینا نزدیک ما نبودن که تو این...
-
پسرم گناه داره
چهارشنبه 11 فروردین 1395 22:56
امروز واکسن 4 ماهگیشو زدیم انقده گریه کرده چشاش پف کرده و انقده جیغ زده صداش گرفته بچه ام . بدجنسا به هر دو تا پاش زدن
-
مادر خوب ، مادر بد
یکشنبه 8 فروردین 1395 14:42
من مادر خوبیم ؟ جوابش سخته ، خیلیم سخته . برای منی که حساسیتهای بالایی تو تربیت بچه داشتم و دارم . راستش رو بخواین یکی از بینهایت دلایلی که برای بچه دار نشدن داشتم همین حساسیت بالای من بود میدونم من اولین کسی نیستم که این دغدغه رو دارم و قطعا آخرینش هم نخواهم بود ولی سختگیری بیش از اندازه ام و عادتم به محکوم کردن و...
-
پراکنده از همه جا
پنجشنبه 27 اسفند 1394 19:55
بعد از کلی بالا پایین کردن و تیکه تیکه نوشتن وقت کردم و یه پست بلند بالا نوشتم تقریبا آخراش بود و آقای رضا خان لطف کردن یک لحظه از نبود من استفاده کردن و برای خاموش کردن کامپیوتر به راحتی صفحه امو بست . یعنی هنوز وقتی یادم میاد میخوام کله اشو بکنم آخه آقا تو نباید یه سوال از من بکنی این صفحات باز چیه . اوووووووف ....
-
تبریکککککک
دوشنبه 10 اسفند 1394 12:14
امروز ویولای عزیز نی نی گولوی عزیزش رو بغل میکنه امیدوارم راحت و سلامت به دنیا بیاد و قدمش خیر باشه
-
آقایون متخصصین شیردهی
یکشنبه 9 اسفند 1394 16:08
بععععله تعجب نکنید این زایمان بنده باعث شد من به یک تخصص مادرزادی در آقایون پی ببرم . یه بار تو جواب کامنت ویولای عزیز گفتم کلی حرف دارم در خصوص یه سری مسایل ، حالا فرصتی شد تا بنویسم راجع بهش . فقط همین اول عذرخواهی میکنم که یک کم عریان و راحت صحبت میکنم . نمیدونم کلا تا قبل از بچه دار شدنم هیچ وقت مقوله شیردهی ،...
-
نداره
یکشنبه 9 اسفند 1394 14:06
اینم شیر گل پسر همون روز بعد از ظهر به دستم رسید ولی باورتون نمیشه تا دیروز این جوجه ما حالش سر جاش نیومده بود تازه دوروزه بچه ام بهتر شده . حالا رفتیم تو سایت ثبت نام کردیم رضا امروز رفته پیگیر بشه ببینم سهمیه ماهمون چقده مثل اینکه هفته ای یکی دو تا شیر برامون در نظر میگیرن اون دوره با دوستای دانشگام یادتونه که رف ته...
-
ما سه تا
دوشنبه 3 اسفند 1394 14:32
-
ماجراهای ناتمام کنجد
شنبه 1 اسفند 1394 16:48
سلام علیکم اگه فک کردین که تموم شده باید بگم که کاملا در اشتباهید داستان همچنان ادامه داره . این بچه از وقتی که شروع کرد به شیر خوردن همه اش شیکمش مثل طبل گنده بود و مشکل یبوستش هم سر جاش بود هی میبردمش دکتر و هی دکترش میگفت اینا از عوارض شیر خشکه هی شیر عوض میکردیم بلکه یکی از این ترکیبات بهش بخوره ولی هیچ فایده ای...
-
ادامه داستان
شنبه 1 اسفند 1394 15:59
سلام سلام تا اونجا گفتم که اومدیم خونه ، راستش رو بخوای من دوشنبه زایمان کردم فرداش تا کارای ترخیص انجام بشه و من مرخص بشم غروب شد، چهارشنبه هم که اربعین بود و تعطیل ، پنج شنبه هم که پزشکای محترم اصولا مطباشون تعطیله بعدشم که جمعه بود ، نهایتا اینا باعث شد که ما موفق شدیم کنجدکمون رو برای چک آپ بعد از تولد شنبه هفته...
-
تولد
شنبه 1 اسفند 1394 12:56
خووووب !!!!! جونم براتون بگه که کیف همسر جان یک ماه بعد از اون ماجرا در کمال ناباوری پبدا شد . اول اینو بگم که من نزدیکای عاشورا یکدفعه به دلم افتاد که یه نذری بکنم قبلا هم گفته بودم که خیلی اهل این مناسک و این داستانا نیستم ولی امسال نمیدونم چی شد که دلم خواست روز عاشورا غذا بدم بیرون ، خوب نمیخواستم سنگین بگیرم که...
-
من برگشتم
پنجشنبه 29 بهمن 1394 01:53
سلام دوستای گلم من برگشتم . تو این مدت خیلی اتفاقای خوب و بد افتاد متاسفانه اینترنتم مشکل داشت یه خورده هم خودم تنبلی کردم یک کم هم درگیریام زیاد بود خلاصه همه چیز دست به دست هم داد که من نتونم اینجا رو به روز کنم البته خیلی دلم پیشش بوداااا آخه بعد از کلی بالا پایین کردن تصمیم گرفتم اینجا رو درست کنم ولی همون اول کار...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهر 1394 12:56
سلام دوستای گل خوبید ؟ ما که همچنان درگیر اون داستان پست قبل هستیم کار و بار همسر جان نیمه تعطیله و اوضاع احوال مالی هم زیاد روبراه نیتس . من خیلی سنگین شدم این ماه کلا دو روز در هفته به خودم استراحت دادم و روزای دیگه رو هم دیرتر میرفتم سرکار یه چند روزم که حالم خیلی بد بود درد شدید داشتم و زنگ زدم مامانم اومد پیشم ....
-
آی دزد بگیرینش
شنبه 18 مهر 1394 08:53
سلام بچه ها نمیدونم واقعا این چه سریه ؟ تا میایم یه کوچولو رنگ آرامش ببینیم یه داستان جدید پیش میاد . هنوز از گرفتاری مربوط به پست قبل فارغ نشده بودیم که یه اتفاق جدید تن و بدن مارو لرزوند سه شنبه هفته پیش همسر جان اومده بود خونه یه دوش بگیره بره بیرون که به کاراش برسه نیم ساعت نشده بود دیدیم صدای دزدگیر ماشین میاد از...
-
تنهایی
شنبه 11 مهر 1394 09:38
خیلی سخته اتفاقایی تو زندگی زناشویی ات بیافته که برای هیچ کی نتونی تعریف کنی مادر ، پدر ، دوست ، برادر خانواده همسر و... در مورد هرکدومشون مصلحت هایی رو در نظر میگیرم و از لیستم خطشون میزنم دلم داره میترکه ولی از نوشتن تو این وبلگ هم در موردش راحت نیستم . حالم خوب نیست این پست فقط جهت یادآوری این لحظات تو سالهای آینده...
-
سرویس خواب کنجد خان
چهارشنبه 1 مهر 1394 09:56
سلام سلام دیشب رفتیم سرویس خواب گل پسرم رو خریدیم دو هفته دیگه میارنش برای نصب انقد این باباش بیخیاله من داشتم از دستش دق میکردم دیشب با دعوا برداشتمش بردم و خداروشکر اذیت نکرد و بعد از بازدید از چند جا از جمله آپادانا ، سلطان کوچولو و تی تی نهایتا خرید کردیم . نمیدونم چرا انقد ذوق داشتم هی تو راه جیغ میکشیدم پسرم تخت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 شهریور 1394 11:40
سلام خوب باید بگم که مهمونی برگزار شد و خیلی هم عالی بود فقط من هلاک شدم با اینکه از صبح هم کارگر اومد برای تمیزکاری هم یکی از دوستای قدیمی ام که بچه بابلسره دیروز یه ماموریت کاری داشت ساری وقتی فهمید مهمون دارم بیچاره تا ظهر خودشو رسوند یعنی همه کارام رو انجام داد کلی ذوق کردم نمیدونم چرا ولی اینجور مواقع کار منو...
-
زندگی جریان داره
سهشنبه 17 شهریور 1394 09:48
سلام دوستای خوب اگه از اون غرهای پست قبل در مورد کار فاکتور بگیریم این چند وقت بدک نگذشت ، یه سفر دوروزه به شهسوار داشتیم همراه دوستای دوران دانشگام که خیلی خوش گذشت . البته خستگی راه بماند که چه پدری ازم در آورد ولی بازم خوب بود از ساری تا شهسوار 5 ساعت طول کشید بخاطر ترافیک کلی معطل شدیم و ساعت 2 صبح شنبه رسیدیم...
-
غرنامه
سهشنبه 3 شهریور 1394 14:49
کلی غر دارم . انقده بی حوصله ام که احساس میکنم غر زدن هم از من انرژی میگیره . از محیط کارم خسته شدن گرچه خیلی بهتر از شرکتای قبلی هست ولی احساس میکنم شرایط الانم و نوسانات روحیمه که باعث شده تحمل اینجا برام سخت بشه . از دوران دانشجویی کار میکردم و از وقتی هم که فارغ التحصیل شدم به صورت تمام وقت و خیلی سریع وارد بازار...
-
خونه تکونی
چهارشنبه 28 مرداد 1394 16:05
دیروز و امروز کارگر اومده خونه رو تمیز کنه . امسال عید خونه تکونی نکردم . خوب چیه ؟ حالشو نداشتم دیگه . به مامانم هم میگفتم چه معنی داره عید تو این هاگیر واگیر کارای آخر سال خودمونو بکشیم ؟ بعد از تعطیلات خونه رو تمیز میکنم .کلا هم که مسافرت بودیم و مهمون بازی هم نداشتیم بخاطر همین از بابت تمیز نکردن خونه نگرانی و...
-
یک روز کامل تو خونه
سهشنبه 27 مرداد 1394 09:23
واااای چقد خوب بود دیروز همینجوری دلم خواست نرم سرکار صبح بیدار شدم گفتم ولش کن امروز خونه میمونم البته اینم بگماااااا یکشنبه یه جلسه ای داشتیم که باید براش یه گزارش مفصل آماده میکردم کل شنبه و یکشنبه ببخشید گلاب به روتون فقط برای wc از جام بلند می شدم حتی وقت نکر دم یه دونه میوه بخورم نه ناهار رفتم نه هیچی . غروب که...
-
خریدای کنجد
پنجشنبه 22 مرداد 1394 09:22
سلام دوستای گلم امروز رفتم آمار بازدید از وبلاگم رو نگاه کردم خیلی ذوقیدم تعدادشون زیاد نیستاااا ولی انتظار همین قدرش رو هم نداشتم . مرسی از دوستای مهربونی که لینکم کردن . باید بگم اونروز رفتم بابلسر پیش مامانم و با هم رفتیم بیرون برای خرید خیلی خوب بود انقده چیزای کوچولو موچولو داشتند که هی از دیدنشون ذوق میکردم...
-
حال این روزهای من
دوشنبه 12 مرداد 1394 15:15
روزی که این وبلاگ رو ساختم استرس بیش از اندازه ام به خاطر مشکلات پیش اومده منو کشوند به این سمت که یه جایی یه چیزی بنویسم و احساس کردم بهترین کار ساختن یه وبلاگه . کاری که مدتها بود دلم می خواست انجام بدم . درسته اینجا به نام کنجد ساخته شده ولی دلم نمیخوادفقط به اون اختصاص پیدا کنه خوب منم آدمم دیگه . دلم میخواد یه...
-
زندگی ادامه داره
شنبه 3 مرداد 1394 08:52
سلام دوستای خوبم البته همچین میگم دوستاااای خوب یکی ندونه فکر میکنه در روز کلی بازدید کننده دارم باید بگم این یه مدت کلی درگیر بودم انواع آزمایش و و اسکن و سونو و ... . و اینکه جواب آزمایش تهرانم اوکی بود. ولی دو تا آزمایش اولی که ریسک بالا نشون میداد باعث شده بود من همچنان استرس داشته باشم دکترم هم که پزشک معروف و...
-
انتظار
شنبه 13 تیر 1394 08:40
انتظار همراه با نگرانی داره منو میکشه . چهارشنبه رفتم دکتر جواب آزمایشات رو دید و گفت باید بری آزمایشگاه نیلو تهران و برای بار سوم تکرارش کنی هر چقدر هم اصرار کردم که بابا امنیو بنویش خیالمون رو راحت کن حرفم رو گوش نکرد و گفت آزمایش امنیوسنتز ریسک سقط جنین داره و به عنوان آخرین راه باید در نظر گرفته شه خلاصه چهارشنبه...