کنجد کوچولوی من و باباش

کنجد کوچولوی من و باباش

از لحظه های قشنگ حضور مهمون جدیدی به جمع دو نفره امون مینویسم
کنجد کوچولوی من و باباش

کنجد کوچولوی من و باباش

از لحظه های قشنگ حضور مهمون جدیدی به جمع دو نفره امون مینویسم

یک روز کامل تو خونه

واااای چقد خوب بود دیروز همینجوری دلم خواست نرم سرکار صبح بیدار شدم گفتم ولش کن امروز خونه میمونم البته اینم بگماااااا یکشنبه یه جلسه ای داشتیم که باید براش یه گزارش مفصل آماده میکردم کل شنبه و یکشنبه ببخشید گلاب به روتون فقط برای wc از جام بلند می شدم  حتی وقت نکردم یه دونه میوه بخورم نه ناهار رفتم نه هیچی . غروب که میرفتم خونه کمر درد شدید داشتم بخاطر همین برای خودم یه روز استراحت تجویز کردم خیلی حال داد صبح پاشدم صبحانه مفصل آماده کردم و با رضا خوردیم ناهار درست کردم وقت دکتر هم داشتم برای چکاپ ماهانه که خداروشکر همه چیز اوکی بود . بعد از ظهر خوابیدم یه خورده وب گردی و ... استراحت و استراحت و استراحت 

شب هم رضا یه دورهمی مجردی داشت با دوستاش همینم باعث شد من شامم رو زودتر خوردم و زودتر رفتم تو رختخواب آخه همسر جان بنده شبا دیر میاد و ما تا شام بخوریم معمولا ساعت 11 شب میشه ولی دیشب رو خودم برنامه ریزی کردم همه چیز به موقع انجام شد

صبح که اومدم همکارم بهم میگه صورتت چرا انقده پف کرده  گفتم آخه اصلا نخوابیدم از کم خوابیه !!!!!

خلاصه که با اینکه کار مفیدی انجام ندادم ولی خیلی خوب بود ریلکس کردم و حالشو بردم مجله خوندم تلویزیون نگاه کردم با اینکه مرتب از دفتر باهام تماس میگرفتن ولی روزم خراب نشد  ..... دیروز  با خودم فکر کردم کاشکی منم یه زن خانه دار بودم که روزم رو برنامه ریزی میکردم کلی کلاس میرفتم و خونه ام همیشه تمیز بود غذام همیشه گرم بود .. بعدش با خودم فکر میکردم نه من دوست دارم بیرون خونه باشم مستقل باشم جایگاه اجتماعی خودمو داشته باشم خلاصه که کلا با خودم درگیر بودم خیلی بده که نمیدونم چی دلم میخواد آخه بعضی وقتا خیلی از کار کردن خسته میشم مخصوصا الان با این شرایطی که دارم بیشتر با خودم درگیرم  من تو واحد فروش یه کارخونه کار میکنم . میدونید که کار فروش کلا پر استرسه زدن هدف ماهانه ، کل کل با مشتریا ، پیگیری معوقات ، سوختی های احتمالی پول و چک های برگشتی اووووف بهش فکر میکنم حالم بد میشه . میخوام با مدیریت صحبت کنم از شهریور یه روز در هفته که احتمالا پنج شنبه ها باشه نیام سرکار . از حقوقم کم میشه ولی مهم نیست به نظرم اون یه روز استراحت می ارزه . حالا باید ببینم چی میشه فعلا دارم روش فکر میکنم .

من دیگه باید برم دیروز نبودم کلی کار سرم ریخته 

نظرات 1 + ارسال نظر
shdi سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 14:25

خوب کاری کردی عزیزم استراحت کردی,بازم از این حالا به خودت بده گلم
دارو شکر که همه چیز مرتبه,افرین که زود اپ میکنی,اینم جایزه بوووووووس

مرسی عزیزم
میدونی چیه من مدتها بود که وبلاگ میخوندم و لی به قول بچه های وبلاگی خواننده خاموش بودم گهگاهی گله های دوستان رو از نظر ندادن خواننده ها میدیدم و اصلا هم درکشون نمیکردم ولی الان تو این مدت کوتاه فهمیدم حق داشتند البته من از کسی گله نمیکنماااا چو.ن خودم تنبل خانی بودم تو این زمینه
ولی وقتی یکی مثل شادی عزیز میاد و با کامنتاش به آدم انگیزه میده خیلی خوبه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.