کنجد کوچولوی من و باباش

کنجد کوچولوی من و باباش

از لحظه های قشنگ حضور مهمون جدیدی به جمع دو نفره امون مینویسم
کنجد کوچولوی من و باباش

کنجد کوچولوی من و باباش

از لحظه های قشنگ حضور مهمون جدیدی به جمع دو نفره امون مینویسم

این روزهای پندار

چرا من وقت نمیکنم بیام یه سری به اینجا بزنم ؟به خدا هر کاری میکنم نمیشه .

 خوب باید بگم که به چند نفر سپردم که بهم چند تا مهد خوب معرفی کنند و البته بگم که هنوز بین پرستار و مهد موندم ولی هر دو تاشو بررسی میکنم یه نفر رو پیدا کردم که خیلی خوب بود ولی ماهی 1 تومن میگرفت  خوب یک کم برام زیاده ولی باید ببینم چی میشه کسی که دلم میخواد بچه امو مثل دسته گل نگه داره حتما پول خوبی هم میگیره دیگه . 

  ادامه مطلب ...

یعنی میشه ؟؟

کنجدک ما این روزها با پروژه دردناک دندون دست به گریبانه و گریه ها و بهانه ها و حرص خوردناش دل آدم رو به درد میاره .

  بعضی وقتا دهنش رو باز میکنه و له له زنان میخواد صورتمون رو گار بزنه . گناه دارن این طفلیا . 

حالا جالبه این بچه انقده نا آرومه و لجباز شده ما کوتا بیا نیستیم رفت و آمدها و مهمون بازیامون ده برابر شده هر جا هم که میریم اقا یه چشمه اساسی میاد که صابخونه رو از مهمون دعوت کردن پشیمون میکنه . 

  ادامه مطلب ...