کنجد کوچولوی من و باباش

کنجد کوچولوی من و باباش

از لحظه های قشنگ حضور مهمون جدیدی به جمع دو نفره امون مینویسم
کنجد کوچولوی من و باباش

کنجد کوچولوی من و باباش

از لحظه های قشنگ حضور مهمون جدیدی به جمع دو نفره امون مینویسم

پسرم وایستاد

دیشب پندار برای اولین بار دستش و از مبل ول کرد و چند ثانیه وایستاد نو هشت ماه و هیجده روزگیش. 


........................................................................


پی نوشت 1 : چند روز پیش بعد از کلی تحقیق و پرس و جو یه مارک سرلاک و بیسکوییت پیدا کردم که کاملا ارگانیکه و فاقدشیر و مواد نگهدارنده و تخم مرغ و سویاست و مخصوص بچه های رفلاکسی و آلرژیکه امتحانی سفارش دادم امروز رسید دستم ذوق دارم برم ببینم پندار دوسشون داره یا نه . 

خدا کنه خوشش بیاد بیچاره بچه انقد غذای یکنواخت خورده دیگه داره از سوپ بدش میاد 



.............................................................................

پی نوشت 2 : هی من میام اینجا پی نوشت میذارم باید بگم سرلاکه فوق العاده بیمزه بود ولی خوب برای بیرون و مهمونی و اینجور جاها که نمیتونم براش سوپ ببرم به درد میخوره .

 یه چیز دیگه هم بگم و برم دیشب رفتم خونه دیدم مامانم میگه فلق این بچه خیلی خطرناک شده گفتم چرا ؟؟!!! دیدم میگه من تا حالا خیالم راحت بود که هر وقت کار دارم اینو میذارمش تو روروئک یه ده دقیقه یه ربع به کاری ضروری ام میرسم امروز گذاشتمش اون تو و داشتم برنج آبکش میکردم یه لحظه برگشتم ببینم چی کار میکنه دیدم رو فرش نشسته وسط هال و داره با اسباب بازیهاش بازی میکنه  مامان میگفت سکته کردم !!!!! آخرش متوجه نشد این وروجک چه جوری از تو روروئکش بی سرو صدا وبدون آسیب دیدگی دراومد ؟ این پسره الان تو نه ماهگی اینجوریه معلوم نیست  وقتی بزرگتر بشه میخواد چه به روزمون بیاره ؟ خدا بهمون رحم کنه .

نظرات 3 + ارسال نظر
ویولا پنج‌شنبه 11 شهریور 1395 ساعت 11:04 http://www.sadafy.persianblog.ir

سلام عزیزم خوبی؟ پندار عزیزم خوبه؟
من امروز که پسر جانمان شش ماه و یک روزشه برای اولین بار فرنی بهش دادم و عاشقشششششش شد چنان با ولع و اشتها میخورد که نگو بجا دوتا قاشق فکر کنم شش هفت تا حورد اونم باز میخواست من ندادم. خیلی ذوق کردم و خوشحال شدم مخصوصا اینکه این چند وقته بطور محسوسی شیرم کم شده و خیلی ناراحت بودم.
راستی یه روز قبل شش ماهگی بردمش چکاپ و اونجا دکترش خیلی خیلی تاکید داشت که گول تبلیغات رو نخورید و اصلا از این غذاها و مکمل های بازاری ندید به بچه ها. راستش خیلی نا امید شدم! شاید هر روز نتونم براش غذا درست کنم.....

خداروشکر فقط حواست باشه زیاده روی نکنی بچه هموز معده اش به غذای جامدعادت نداره ممکنه اذیت بشه ، پندار اصلا خوشش نیومده بود بار اول ،
خیلی طول کشید تا غذاخور شد ، در مورد مکملها هم موافقم باهات ولی پندار بخاطر مساله الرژیش تنوع غذایی کمی داره دلم براش میسوزه میترسم از غذای یکنواخت بدش بیاد ، این سرلاکم انقده بیمزه است که زیاد دوست نداشت ولی خوب یه وقتایی که بیرونیم و نمیتونم سوپش رو با خودم ییرم به درد میخوره .
در مورذ غذا درست کردن هم باید بگم واقعا سخته هر روز باید براشون غذای تازه بذاری منی که به زور در هفته یک یا دوبار غذا میپختم و همه اش بیرون غذا میخوردیم الان واقعا دارم شق القمر میکنم

آتوسا دوشنبه 1 شهریور 1395 ساعت 19:17

ماشالله چقدر زود، پسر من تو سیزده ماهگى اولین بار ایستاد. معلومه بچه پر انرژى ایه. امیدوارم همیشه سلامت باشه.

آره وروجک خان فک کنم عجله داره هرچه زودتر پدر مارو دربیاره با بدو بدوهاش

سارا پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 23:48

ای جانم مبارکش باشه
دیگه کم کم کارت سخت میشه
همیشه برقرار باشین و لحظاتشو ثبت کنین

آره خودمم فکر میکنم راه که بیافته خیلی دردسراش بیشتر میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.